خاطرات من و ني ني

اندر احوالات ما.....

سلام این روزا بس که سرم شلوغه وقت نوشتن و اومدن به نت ندارم. الا ن کمی سرم خلوت شد گفتم بیام بنویسم. صبح ها می رم داروخونه خیلی خوبه و خیلی چیزا یاد گرفتم. عصرها مشغول دوختن کیف چرمی هستم ، مخصوصا این هفته که اولین کیف چرم طبیعی رو درست کردم و برای خانم همکارم در داروخونه می خوام ببرم. خلاصه خیلی بیکار نیستم. رضا همسرم هم مشغول پروژه های دانشگاهیشه که سنگینه و سخت! راستی خبرای خوب هم دارم خواهرم فرزند سومش رو بارداره و دوستم آسیه پسرش علی آقا رو بدنیا آورد. با دوستم بیانه پیش یه متخصص زنان خوب رفتیم و بعد از دیدن جواب چکاب هامون گفت شما یه زوج کاملا سالم هستید هیچ جای استرسی نیست و برید به زندگی بپردازید بی خیال فکر کردن به ب...
5 خرداد 1393
1